نام اثر:کتابی که به روحمان چسبید❤❤❤❤
#به_قلم_خودم
سال اول دبیرستان بودم که این کتاب☝ ازطرف یکی ازآشنایان به خواهربزرگترم هدیه شد💝💝 ،خوب یادم است آن سال عیدتکالیف بسیاری داشتیم📓📓📓📒📒📕📕 ،مسافرتمان به خاطرکسالت مادرسه چهارروزی بیش نشد وزود برگشتیم ،علی رغم زیادبودن تکالیفم آن هارابه سرعت برق وباد نوشتم ،هرروزدیدن جلد جذاب ومتفاوتش انگیزه ام💪💪 رابرای زودترتمام کردن مشقهاچندین وچندبرابرمی کرد،کم کم زمزمه های خواهرم من باب مسائل ومتن کتاب خواب وراحتی راازمن گرفت وکتابش رامدام برمی داشتم وجلدش رادست می کشیدم ،تکالیف تمام شداماخواهرم کتاب رابه من نمیداد چون خودش هنوزآن راتمام نکرده بود ووقتی کتاب راازاومی گرفتم خانه یمان صحرای محشری می شد برای خودش ودرنهایت چون زورش بیشتربود کتک حسابی نوش جان می کردم😪😪😨،چندروزدیگر گذشت وبالاخره ،روزموعودرسیدومن به کتاب نازنینم رسیدم 😍😍😍😍داستان دختری سرسخت که یکی یکی برادرانش رابه جبهه ی حق علیه باطل فرستاد ،زینب وارپای میدان اسلام ایستاد وازترس ازدست دادن عزیزانش خیمه ی اسلام راترک نکرد،زینب واربرای اسلام جنگید وباایستادگی اش نه یک مرد ،بلکه صدمرده عمل کرد،امکانات برایش حدومرزتعیین نکرد واوباسخاوت هرچه تمام ترهرچه داشت به پای درخت انقلاب ریخت ،برای رضای خداکارکرد وچون هدفش رضای خدابود عزیزشد ،عزیزهمه ،خانم زهراحسینی شما بهترین الگوی من هستید ،ازاینکه درکشوری زندگی میکنم که شماهم درآن زندگی میکنید،به خودم افتخارمی کنم وآرزودارم روزی شماراببینم😊